فصل پنجم ـ 25پرسش وپاسخ ازعلماوصاحبنظران درباره سؤالات رایج درموضوع قمهزنی
در این فصل سعی شده از میان بیانات حضرات علما و کارشناسان در این مبحث، در قالب پرسش و پاسخ، به تبیین دیدگاه¬های علمی موجود بپردازیم. لذا برخی از پاسخهای ارائه شده از متن سخنرانیها یا مقالات این بزرگواران گزینش شده و الزاما در جوابِ سوال مورد نظر، بیان نشدهاست؛ اما دقّت لازم بهعمل آمده که سؤالها دقیقاً در همان جهتی طرح شود که مدّ نظر نویسنده بودهاست.
از میان صاحبنظرانی که از دیدگاههای آنان در این فصل استفاده شده، میتوان به این افراد اشاره کرد:
حضرت آیتالله جوادی آملی
استاد شهید مرتضی مطهری
حضرت آیتالله العظمی مظاهری
حضرت آیتالله محمدهادی معرفت
حجتالاسلام والمسلمین استاد فاطمی نیا
علامه سید محسن امین عاملی
حجتالاسلام محسن قرائتی و...
• در روایات بسیاری تأسیس مجالس عزای حسینی به اهل بیت(ع) نسبت داده شده است؛ روش و سیره آن بزرگواران در عزاداری چه بوده است؟ یا در توصیههای آن حضرات، به چه روشی برای ع(س)زاداری اشاره شده است؟
ـ آنچه در روایات متواتر از ائمه معصومین به ما رسیده و در منابع معتبر روایی آمده، توصیه به برگزاری مجالس عزا، گریه، مرثیهسرایی و جزع و بیتابی در مصیبت اهل بیت هدی(ع) است؛ (102) مثل آنچه از امام رضا(ع) در توصیف سیره امام کاظم(ع) در ایام عزای سالار شهیدان، روایت شده است. امام رضا(ع) فرمودند:
... همانا روزِ حسین (عاشوراء) مژههای ما را از شدت گریستن مجروح ساخت و اشکهایمان را جاری کرد و عزیز ما را در سرزمین گرفتاری و بلا، ذلیل کرد و ما را تا روز واپسین، میراثدارگرفتاری و بلا نمود؛ پس بر مثل حسین، گریهکنندگان باید گریه کنند، چرا که گریه بر او گناهان کبیره را از بین میبرد. سپس فرمودند: زمانی که محرم وارد میشد، پدرم دیگر نمیخندید و پیوسته محزون بود تا اینکه ده روز سپری میشد. زمانی که روز دهم میرسید، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریهاش بود و میفرمود: این همان روزی است که حسین(ع) در آن کشته شده است. (103)
میبینیم، با اینکه آن حضرت در مقام بیان شدت تأثر امام کاظم(ع) در عزای اباعبد الله الحسین(ع) هستند، اما اشاره به عملی غیر از گریه، حزن و ماتم و مصیبتزدگی نکردهاند.
• بر سر و سینهزدن که الآن یکی از شیوههای رایج عزاداری است، چطور؟
ـ دست بر سر زدن، به نوعى نشانهى عزادارى است؛ شما بارها دیدهاید، کسانى که مصیبتى برایشان پیش مىآید، بر سر و سینه خود مىکوبند. این نشانهى عزادارىِ معمولى است. (104)
• خوب شاید بشود قمهزنی را هم مصداق جزع در ماتم امام حسین(ع) دانست.
ـ جزع در موارد متعددی از روایات ما وارد شده است، ابتدا چند نمونه را ملاحظه کنید؛
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند:
برای بنده خدا، گریه و بیتابی و جزع نمودن برای هر مصیبتی، مکروه است به جز گریه و ناله و بیتابی در مصیبت حسینبنعلی‘؛ پس به درستی که او، بهواسطه این کار مأجور است. (105)
در روایت دیگری، امیرالمومنین(ع) در هنگام غسل پیکر مطهر رسول خدا(ص) میفرمایند:
اگر به شکیبایی امر نمی کردی و از بیتابی نهی نمیفرمودی، آنقدر اشک میریختم تا اشکهایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه در من میماند، و اندوهم جاودانه می شد. (106)
از امام صادق(ع) نیز نقل شده که در حال مناجات با خداوند متعال میفرمودند:
ای کسی که ما رابه کرامت و جانشینی پیامبر(ص) مخصوص کرده و وعده شفاعت داده و علم آنچه را بود وآنچه هست، به ما دادهای و دلهای برخی مردم را به سوی ما سوق دادهای! برادرانم و کسانی را که به زیارت قبر حسین(ع) میروند، ببخش!... بر آن چشمانی را که به ترحّم بر ما، گریه کردند، رحم کن؛ و بر آن دلهایی که جزع کردند و برای ما آتش گرفتند و بر آن ضجههایی که برای ما بلند میشود، رحمت نازل نما!... (107)
حتی تعریف و مصداق جزع را نیز میتوان از روایاتی که در این باب وارد شده تشخیص داد. به عنوان مثال در روایتی که از مسمع بن عبدالملک نقل شده که میگوید:
روزی امام صادق(ع) به من فرمود: هیچ میشود که حسین(ع) را یادکنی و آنچه را بر او رواشده، متذکّر شوی؟ عرض کردم: بله. فرمود: آیا جزع میکنی؟ عرض کردم: آری به خدا قسم! و اشک میریزم بهگونهای که نزدیکان من اثر آن را در من میبینند و دست از غذا میکشم تا اثر آن در سیمای من دیده شود. امام(ع) فرمود: خدا رحمتت کند و اجر گریههایت را بدهد! بدان که تو از زمره کسانی هستی که اهل جزع کردن بر ما هستند و از کسانی هستی که در شادی ما مسرور و در غم و ماتم ما محزون هستند. (108)
این تعبیر از امام(ع) بدان معناست که جزع مورد نظر امام(ع)، گریه کردن و اندوهگین شدن و بیتابی برای اهل بیت(ع) است و اصحاب ایشان نیز همین معنا را از آن میفهمیدند.
• بعضی از طرفداران قمهزنی و رفتارهای مشابه آن، روایاتی که در آن به لطم زدن برخی از زنان مصیبتدیده کربلا اشاره شده، استناد میکنند و آن را دلیل مجاز بودن عمل خود میدانند.
ـ روایت مورد اشاره آنان روایت خالد بن سدیر است؛ متن کاملِ آن بدین شرح است:
ابن سدیر نقل میکند که از امام صادق(ع) در مورد مردی سؤال کردم که لباسش را برای پدر و یا مادر و یا برادرش و یا یکی از نزدیکانش پاره کرده است. آیا این عمل او مجاز است؟ امام فرمودند:
پاره کردن لباس اشکالی ندارد؛ موسی برای هارون پیراهن پاره کرد. البته پدر برای فرزند و مرد برای زنش نمی تواند پیراهن پاره کند. اما زن می تواند در عزای شوهرش لباسش را پاره کند و اگر پدر در مرگ فرزندش و مرد در مرگ همسرش چنین کرد، کفاره آن، کفاره شکستن قسم است و نماز این دو، مادامی که کفاره را نداده باشند، پذیرفته نیست. زمانی که زن به صورت خود چنگ بزند و یا موهایش را ببُرد و یا بکَند، در این صورت برای بریدن مو باید غلامی را آزاد کند، یا دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد و یا شصت فقیر را غذا بدهد. در صورتی که صورتش را خراش بدهد و خون خارج شود وهمینطور در کندن مو، کفاره شکستن قسم است. اما اگر کسی لطم کند، باید استغفار کند؛ ولی کفاره ندارد. و بهراستی، زنان بنیهاشم (فاطمیّات) در سوگ حسین(ع) پیراهنهای خود را پاره کردند و برصورت خود لطمهزدند و در سوگ مثل حسین(ع) بر صورتها ضربه زده میشود و گریبانها پاره میگردد. (109)
درباره این روایت باید گفت که اولاً این روایت به گفته بسیاری از علما از لحاظ سند بسیار ضعیف است. (110)ثانیاً در این روایت، ایرادات مفهومی و دِلالی و حتی تناقضاتی با دیگر روایات وجود دارد. (111)
حتی با نادیده گرفتن دو اشکال فوق و در صورتی که این روایت را صحیح بدانیم نیز در نهایت چیزی که از این روایت قابل استفاده است، اقدام زنان فاطمی در لطم زدن به خود در صحرای کربلاست، (112) و لطم – همانگونه که در ادامه میآید ـ دارای معنای روشنی است و هیچ ارتباطی با قمهزنی و اعمال مشابه آن ندارد.
معنای دقیق «لطم» و امکان تطبیق آن با اعمالی چون قمهزنی
ـ در کتب لغت عربی در معنای «لطم» ـکه مصدر ثلاثی مجرد، لَطَمَ می باشد ـ نوشته¬اند: «ضرب الخدّ و صفحات الجسم ببسط الید (113) او بالکفّ مفتوحه (114)». در فارسی لطم را ضربه زدن با کف دست و سیلیزدن ترجمه کردهاند. (115)
چنانچه گفته شد کلمه لطم به معنای زدن به صورت یا سینه، با کف دست میباشد؛ نه وارد کردن خراش به صورت یا سر، آن هم با قمه!
این معنی را میتوان از خود روایت سُدیر هم فهمید، زیرا در صدر روایت برای وارد کردن خراش به صورت، کفاره قرار داده شده است. اینکه در روایت، لطمه را از موارد وجوب کفاره خارج نموده و استغفار را برای آن کافی میداند، بیانگر آن است که لطمه چیزی غیر از خدش است. معنای «خدش» در زبان عرب چنین است: خراشیدن، پاره پاره کردن، دریدن،خدشهدار¬کردن،جریحهدار کردن. (116) پس اگر ترویجکنندگان اینگونه رفتارها بخواهند برای اعمال خود سند روایی دست و پا کنند، بایستی روایات خدش را جستجو نمایند؛ نه روایات لطم را! هر چند هیچیک از روایاتی که موضوع عزاداری و شیوههای ابراز احساسات در مصیبتها در آن طرح شده، در بحث قمهزنی یا اعمالی شبیه به آن قابل استفاده نیست.
و البته دلیل آن روشن است؛ چرا که اینگونه رفتارها هیچ سابقهای در تاریخ اسلام و به تبع آن در متون دینی ما ندارد.
---------------------
پاورقی ها و استنادات این بخش:
102به مواردی از این روایات در فصل اول همین کتاب اشاره شده است.
103. عن ابراهیم بن ابی محمود، قال: قال الرضا(علیهالسلام) :...ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کرب و بلاءاورثتنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام. ثم قال(علیهالسلام) : کان ابی(علیهالسلام) اذا دخل شهر المحرم لا یری ضاحکا وکانت الک آبه تغلب علیه حتی تمضی عشره ای ام، فاذا کان یوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه و یقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین(علیهالسلام). (شیخ صدوق، الامالی، المجلس السابع و العشرون؛ بحارالانوار، ج44، ص283، باب 34، ثواب البکاء علی مصیبته؛ وسائل الشیعه، ج14، ص 504، باب66)
104. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویراحمد» در آستانهى ماه محرم17/03/1373
105. أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَه عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عبدالله (علیهالسلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسلام) فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ...
106. وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً (نهج البلاغه، خطبه 235)
107 . یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَه وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّه وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَه وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِیَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَه مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع... فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی قَدْ غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَى حُفْرَه أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَه لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَه الَّتِی کَانَتْ لَنَا... (کافی، ج4، 582؛ وسائل الشیعه، ج14، ص411)
108. قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ أَ مَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ یَعْنِی بِالْحُسَیْنِ ع قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ بِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا...(وسائل الشیعه، ج 14، ص 507؛ و کامل الزیارات ، ص 101)
109. رُوی محمد بن عیسی عن اخیه جعفر بن عیسی عن خالد بن سدیر، اخی حنان بن سدیر، سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِیهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِیهِ أَوْ عَلَى قَرِیبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُیُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِیهِ هَارُونَ وَ لَا یَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَه عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَکَفَّارَتُهُ حِنْثُ یَمِینٍ وَ لَا صَلَاه لَهُمَا حَتَّى یُکَفِّرَا وَ یَتُوبَا مِنْ ذَلِکَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَه وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِی جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَه أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ فِی الْخَدْشِ إِذَا دَمِیَتْ وَ فِی النَّتْفِ کَفَّارَه حِنْثِ یَمِینٍ وَ لَا شَیْءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَه وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ. (وسائل الشیعه، ج3، ص 402؛ و تهذیب الاحکام، ج8، ص 325؛ با اندکی اختلاف در الفاظ)
110 . شهید ثانی در مسالک الافهام در این باره میگوید: «سند این روایت ضعیف می باشد، زیرا خالد بن سدیر که در سند آن است فردی غیر موثق می باشد.» (مسالک الافهام، ج10، ص27) همچنین شیخ صدوق در مورد او گفته که روایات کتابش جعلی است. (مصباح الفقیه، ج 1، ص430 ) شیخ طوسی و علی بن بابویه نیز روایات او را نپذیرفتهاند.(منبع پیشین به نقل از الفهرست) محقق بزرگوار آقا رضا همدانی می نویسد: «این روایت به خاطر ضعف سندش و اعراض اصحاب از آن، صلاحیت برای دلیل واقع شدن را ندارد.» (مصباح الفقیه، ج 1، ص430)
ضمناً یکی دیگر از کسانی که در سلسله راویان این حدیث است، محمدبن عیسی است که شیخ طوسی او را از غُلات دانسته است؛ شیخ صدوق، علی بن بابویه و بسیاری دیگر از علما نیز او را ضعیف دانسته و نقلهای او را غیر قابل اعتماد میدانند. (بنگرید به الفهرست، ص 140)
111. آیت الله سید احمد خوانساری در کتاب جامع المدارک می نویسد: صدر و ذیل این روایت متناقض است؛ اگر اینگونه اعمال از نظر امام صادق(علیهالسلام) حراماند ـ و در دیگر روایات وارد شده از آن حضرت نیز به حرمت آن تصریح شده است ـ دیگر جایی برای یادآوری عملکرد فاطمیات نبود. (جامع المدارک، ج 5، ص14)
آیت الله العظمی گلپایگانی نیز نوشتهاند: «بسیار بعید است که بتوانیم جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین (علیهالسلام) اختصاص دهیم، زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد، محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده اند؛ اگر چه این اعمال برای امام حسین (علیهالسلام) جایز باشد، زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بیزاری نفوس مردم از آن عمل میشود.» (کتاب الطهاره الاول، ص 218)
112 . کسانی که در صددند از این روایت برای اثبات مدعای خود استفاده کنند خوب است به روایات متعددی که از امام حسین(علیهالسلام) نقل شده و حضرت، زنان فاطمی را از گریبان چاک زدن و وارد کردن خراش به صورت، بعد از شهادتشان نهیکردهاند نیز توجه کنند:
چنانچه در لهوف و دیگر مقاتل معتبر آمده است، امام حسین(علیهالسلام) در شب عاشورا به زنان حرم چنین فرمودند: «ای خواهرم ام کلثوم، و تو زینب و تو ای فاطمه و تو ای رباب! هر گاه کشته شدم، گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخن ناروا بر زبان جاری نکنید. (اللهوف، ص 141 ـ140) و در کتاب کامل الزیارت نیز از امام محمد باقر(علیهالسلام) روایت شده که هنگامی که امام حسین(علیهالسلام) در صدد کوچ از مدینه برآمدند، زنان بنی هاشم آمدند و به نوحهسرایی پرداختند، تا آن که امام حسین(علیهالسلام) میانشان رفت و فرمود: «شما را بخدا سوگند، مبادا که [این] نافرمانی خدا و رسول باشد که از شما سر بزند.» (کامل الزیارات، ص195 ، ح275) که مراد آن حضرت لااقل خدش و شق جیوب و خمش وجوه را شامل میشود، چه رسد به قمه زنی و تیغ زنی.
لذاست که مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر الکلام درباره روایت خالد بن سدیر مینویسد: «استدلال به آنچه که در مورد فعل زنان فاطمی نقل شده است، متوقف بر آن است که عمل آنها بر غیر پدر و برادرشان باشد. و تمسک به این قول که «حضرت علی بن حسین(علیهالسلام) بر عمل آنها علم داشته و در مقابل آن نیز سکوت نموده باشند؛ به نحوی که این سکوت، نشانهای از رضایت آن حضرت از آن عمل داشته باشد»، از چنگ زدن به خارهای بیابان سختتر است. (یعنی کندن خارهای بیابان با دست، از پذیرش این گفتهها آسانتر است.)» ( جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4، ص371)
113. کتابالعین، ج 7، ص 433
114. و یقال لطمت المرأه وجهها لطما من باب ضرب: ضربته بباطن کفها ( لسانالعرب، ج 12، ص 542؛ مجمعالبحرین، ج 6، ص 162)
115 . فرهنگ فارسی عمید.
116. خدش: خَدَشَ جلده و وجهَه: مزقه. و الخَدْشُ: مزْقُ الجلد، قلّ أَو کثر. یقال: خدَشَت المرأَه وجهَها عند المصیبه. (لسانالعرب، ج 6، ص 292، ترجمه فارسی از فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش، نشر نی، چاپ چهارم،1383)
همین مطلب را در این آدرس هم ببینید: http://abarcooh.blogfa.com/post-27.aspx