سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فصل پنجم ـ 25پرسش وپاسخ ازعلماوصاحب‏نظران درباره سؤالات رایج درموضوع قمه‏زنی

در این فصل سعی شده از میان بیانات حضرات علما و کارشناسان در این مبحث، در قالب پرسش و پاسخ، به تبیین دیدگاه¬های علمی موجود بپردازیم. لذا برخی از پاسخ‏های ارائه شده از متن سخنرانی‏ها یا مقالات این بزرگواران گزینش شده و الزاما در جوابِ سوال مورد نظر، بیان نشده‏است؛ اما دقّت لازم به‏عمل آمده که سؤال‏ها دقیقاً در همان جهتی طرح شود که مدّ نظر نویسنده بوده‏است.

از میان صاحب‏نظرانی که از دیدگاه‏های آنان در این فصل استفاده شده، می‏توان به این افراد اشاره کرد:
حضرت آیت‏الله جوادی آملی
استاد شهید مرتضی مطهری
حضرت آیت‏الله العظمی مظاهری
حضرت آیت‏الله محمدهادی معرفت
حجت‏الاسلام والمسلمین استاد فاطمی نیا
علامه سید محسن امین عاملی
حجت‏الاسلام محسن قرائتی و... 

• در روایات بسیاری تأسیس مجالس عزای حسینی به اهل بیت(ع) نسبت داده شده است؛ روش و سیره آن بزرگواران در عزاداری چه بوده است؟ یا در توصیه‏های آن حضرات، به چه روشی برای ع(س)زاداری اشاره شده است؟ 

ـ آنچه در روایات متواتر از ائمه معصومین به ما رسیده و در منابع معتبر روایی آمده، توصیه به برگزاری مجالس عزا، گریه، مرثیه‏سرایی و جزع و بی‏تابی در مصیبت اهل بیت هدی(ع) است؛ (102) مثل آنچه از امام رضا(ع) در توصیف سیره امام کاظم(ع) در ایام عزای سالار شهیدان، روایت شده است. امام رضا(ع) فرمودند:
... همانا روزِ حسین (عاشوراء) مژه‏های ما را از شدت گریستن مجروح ساخت و اشک‏هایمان را جاری کرد و عزیز ما را در سرزمین گرفتاری و بلا، ذلیل کرد و ما را تا روز واپسین، میراث‏دارگرفتاری و بلا نمود؛ پس بر مثل حسین، گریه‏کنندگان باید گریه کنند، چرا که گریه بر او گناهان کبیره را از بین می‏برد. سپس فرمودند: زمانی که محرم وارد می‏شد، پدرم دیگر نمی‏خندید و پیوسته محزون بود تا اینکه ده روز سپری می‏شد. زمانی که روز دهم می‏رسید، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه‏اش بود و می‏فرمود: این همان روزی است که حسین(ع) در آن کشته شده است. (103)
می‏بینیم، با اینکه آن حضرت در مقام بیان شدت تأثر امام کاظم(ع) در عزای اباعبد الله الحسین(ع) هستند، اما اشاره به عملی غیر از گریه، حزن و ماتم و مصیبت‏زدگی نکرده‏اند.

• بر سر و سینه‏زدن که الآن یکی از شیوه‏های رایج عزاداری است، چطور؟
ـ دست بر سر زدن، به نوعى نشانه‌ى عزادارى است؛ شما بارها دیده‌اید، کسانى که مصیبتى برایشان پیش مى‌آید، بر سر و سینه خود مى‌کوبند. این نشانه‌ى عزادارىِ معمولى است. (104)

• خوب شاید بشود قمه‏زنی را هم مصداق جزع در ماتم امام حسین(ع) دانست.

ـ جزع در موارد متعددی از روایات ما وارد شده است، ابتدا چند نمونه را ملاحظه کنید؛ 
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: 
برای بنده خدا، گریه و بی‌تابی و جزع نمودن برای هر مصیبتی، مکروه است به جز گریه و ناله و بی‌تابی در مصیبت حسین‌بن‌علی‘؛ پس به درستی که او، به‌و‌اسطه این کار مأجور است. (105)
در روایت دیگری، امیرالمومنین(ع) در هنگام غسل پیکر مطهر رسول خدا(ص) می‏فرمایند: 
اگر به شکیبایی امر نمی کردی و از بی‏تابی نهی نمی‏فرمودی، آن‏قدر اشک می‏ریختم تا اشک‏هایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه در من می‏ماند، و اندوهم جاودانه می شد. (106)
از امام صادق(ع) نیز نقل شده که در حال مناجات با خداوند متعال می‏فرمودند:
ای کسی که ما رابه کرامت و جانشینی پیامبر(ص) مخصوص کرده و وعده شفاعت داده و علم آنچه را بود وآنچه هست، به ما داده‏ای و دلهای برخی مردم را به سوی ما سوق داده‏ای! برادرانم و کسانی را که به زیارت قبر حسین(ع) می‏روند، ببخش!... بر آن چشمانی را که به ترحّم بر ما، گریه کردند، رحم کن؛ و بر آن دلهایی که جزع کردند و برای ما آتش گرفتند و بر آن ضجه‏هایی که برای ما بلند می‏شود، رحمت نازل نما!... (107)
حتی تعریف و مصداق جزع را نیز می‏توان از روایاتی که در این باب وارد شده تشخیص داد. به عنوان مثال در روایتی که از مسمع بن عبدالملک نقل شده که می‏‏گوید: 
روزی امام صادق(ع) به من فرمود: هیچ می‏شود که حسین(ع) را یادکنی و آنچه را بر او رواشده، متذکّر شوی؟ عرض کردم: بله. فرمود: آیا جزع می‏کنی؟ عرض کردم: آری به خدا قسم! و اشک می‏ریزم به‏گونه‏ای که نزدیکان من اثر آن را در من می‏بینند و دست از غذا می‏کشم تا اثر آن در سیمای من دیده شود. امام(ع) فرمود: خدا رحمتت کند و اجر گریه‏هایت را بدهد! بدان که تو از زمره کسانی هستی که اهل جزع کردن بر ما هستند و از کسانی هستی که در شادی ما مسرور و در غم و ماتم ما محزون هستند. (108)
این تعبیر از امام(ع) بدان معناست که جزع مورد نظر امام(ع)، گریه کردن و اندوهگین شدن و بی‏تابی برای اهل بیت(ع) است و اصحاب ایشان نیز همین معنا را از آن می‏فهمیدند. 

• بعضی از طرفداران قمه‏زنی و رفتارهای مشابه آن، روایاتی که در آن به لطم زدن برخی از زنان مصیبت‏دیده کربلا اشاره شده، استناد می‏کنند و آن را دلیل مجاز بودن عمل خود می‏دانند.

ـ روایت مورد اشاره آنان روایت خالد بن سدیر است؛ متن کاملِ آن بدین شرح است:
ابن سدیر نقل می‏کند که از امام صادق(ع) در مورد مردی سؤال کردم که لباسش را برای پدر و یا مادر و یا برادرش و یا یکی از نزدیکانش پاره کرده است. آیا این عمل او مجاز است؟ امام فرمودند: 
پاره کردن لباس اشکالی ندارد؛ موسی برای هارون پیراهن پاره کرد. البته پدر برای فرزند و مرد برای زنش نمی تواند پیراهن پاره کند. اما زن می تواند در عزای شوهرش لباسش را پاره کند و اگر پدر در مرگ فرزندش و مرد در مرگ همسرش چنین کرد، کفاره آن، کفاره شکستن قسم است و نماز این دو، مادامی که کفاره را نداده باشند، پذیرفته نیست. زمانی که زن به صورت خود چنگ بزند و یا موهایش را ببُرد و یا بکَند، در این صورت برای بریدن مو باید غلامی را آزاد کند، یا دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد و یا شصت فقیر را غذا بدهد. در صورتی که صورتش را خراش بدهد و خون خارج شود وهمین‏طور در کندن مو، کفاره شکستن قسم است. اما اگر کسی لطم کند، باید استغفار کند؛ ولی کفاره‏ ندارد. و به‏راستی، زنان بنی‏هاشم (فاطمیّات) در سوگ حسین(ع) پیراهن‏های خود را پاره کردند و برصورت خود لطمه‏زدند و در سوگ مثل حسین(ع) بر صورت‏ها ضربه زده می‏شود و گریبان‏ها پاره می‏گردد. (109)
درباره این روایت باید گفت که اولاً این روایت به گفته بسیاری از علما از لحاظ سند بسیار ضعیف است. (110)ثانیاً در این روایت، ایرادات مفهومی و دِلالی و حتی تناقضاتی با دیگر روایات وجود دارد. (111)
حتی با نادیده گرفتن دو اشکال فوق و در صورتی که این روایت را صحیح بدانیم نیز در نهایت چیزی که از این روایت قابل استفاده است، اقدام زنان فاطمی در لطم زدن به خود در صحرای کربلاست، (112) و لطم – همان‏گونه که در ادامه می‏آید ـ دارای معنای روشنی است و هیچ ارتباطی با قمه‏زنی و اعمال مشابه آن ندارد.
معنای دقیق «لطم» و امکان تطبیق آن با اعمالی چون قمه‏زنی 
ـ در کتب لغت عربی در معنای «لطم» ـکه مصدر ثلاثی مجرد، لَطَمَ می باشد ـ نوشته¬اند: «ضرب الخدّ و صفحات الجسم ببسط الید (113) او بالکفّ مفتوحه (114)». در فارسی لطم را ضربه زدن با کف دست و سیلی‏زدن ترجمه کرده‏اند. (115)
چنانچه گفته شد کلمه لطم به معنای زدن به صورت یا سینه، با کف دست می‏باشد؛ نه وارد کردن خراش به صورت یا سر، آن هم با قمه! 
این معنی را می‏توان از خود روایت سُدیر هم فهمید، زیرا در صدر روایت برای وارد کردن خراش به صورت، کفاره قرار داده شده است. اینکه در روایت، لطمه را از موارد وجوب کفاره خارج نموده و استغفار را برای آن کافی می‏داند، بیانگر آن است که لطمه چیزی غیر از خدش است. معنای «خدش» در زبان عرب چنین است: خراشیدن، پاره پاره کردن، دریدن،خدشه‏دار¬کردن،جریحه‏دار کردن. (116) پس اگر ترویج‏کنندگان این‏گونه رفتارها بخواهند برای اعمال خود سند روایی دست و پا کنند، بایستی روایات خدش را جستجو نمایند؛ نه روایات لطم را! هر چند هیچ‏یک از روایاتی که موضوع عزاداری و شیوه‏های ابراز احساسات در مصیبت‏ها در آن طرح شده، در بحث قمه‏زنی یا اعمالی شبیه به آن قابل استفاده نیست. 
و البته دلیل آن روشن است؛ چرا که این‏گونه رفتارها هیچ سابقه‏ای در تاریخ اسلام و به تبع آن در متون دینی ما ندارد.

---------------------

پاورقی ها و استنادات این بخش: 

102به مواردی از این روایات در فصل اول همین کتاب اشاره شده است.
103. عن ابراهیم بن ابی محمود، قال: قال الرضا(علیه‏السلام) :...ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کرب و بلاءاورثتنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام. ثم قال(علیه‏السلام) : کان ابی(علیه‏السلام) اذا دخل شهر المحرم لا یری ضاحکا وکانت الک آبه تغلب علیه حتی تمضی عشره ای ام، فاذا کان یوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه و یقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین(علیه‏السلام). (شیخ صدوق، الامالی، المجلس السابع و العشرون؛ بحارالانوار، ج44، ص283، باب 34، ثواب البکاء علی مصیبته؛ وسائل الشیعه، ج14، ص 504، باب66)
104. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویراحمد» در آستانه‌ى ماه محرم17/03/1373
105. أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَه عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عبدالله (علیه‏السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‏السلام) فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ... 
106. وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً (نهج البلاغه، خطبه 235)
107 . یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَه وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّه وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَه وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِیَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَه مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع... فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی قَدْ غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَى حُفْرَه أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَه لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَه الَّتِی کَانَتْ لَنَا... (کافی، ج4، 582؛ وسائل الشیعه، ج14، ص411)
108. قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ أَ مَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ یَعْنِی بِالْحُسَیْنِ ع قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ بِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا...(وسائل الشیعه، ج 14، ص 507؛ و کامل الزیارات ، ص 101)
109. رُوی محمد بن عیسی عن اخیه جعفر بن عیسی عن خالد بن سدیر، اخی حنان بن سدیر، سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِیهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِیهِ أَوْ عَلَى قَرِیبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُیُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِیهِ هَارُونَ وَ لَا یَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَه عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَکَفَّارَتُهُ حِنْثُ یَمِینٍ وَ لَا صَلَاه لَهُمَا حَتَّى یُکَفِّرَا وَ یَتُوبَا مِنْ ذَلِکَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَه وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِی جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَه أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ فِی الْخَدْشِ إِذَا دَمِیَتْ وَ فِی النَّتْفِ کَفَّارَه حِنْثِ یَمِینٍ وَ لَا شَیْ‏ءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَه وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ. (وسائل الشیعه، ج3، ص 402؛ و تهذیب الاحکام، ج8، ص 325؛ با اندکی اختلاف در الفاظ)
110 . شهید ثانی در مسالک الافهام در این باره می‏گوید: «سند این روایت ضعیف می باشد، زیرا خالد بن سدیر که در سند آن است فردی غیر موثق می باشد.» (مسالک الافهام، ج10، ص27) همچنین شیخ صدوق در مورد او گفته که روایات کتابش جعلی است. (مصباح الفقیه، ج 1، ص430 ) شیخ طوسی و علی بن بابویه نیز روایات او را نپذیرفته‏اند.(منبع پیشین به نقل از الفهرست) محقق بزرگوار آقا رضا همدانی می نویسد: «این روایت به خاطر ضعف سندش و اعراض اصحاب از آن، صلاحیت برای دلیل واقع شدن را ندارد.» (مصباح الفقیه، ج 1، ص430)
ضمناً یکی دیگر از کسانی که در سلسله راویان این حدیث است، محمدبن عیسی است که شیخ طوسی او را از غُلات دانسته است؛ شیخ صدوق، علی بن بابویه و بسیاری دیگر از علما نیز او را ضعیف دانسته و نقل‏های او را غیر قابل اعتماد می‏دانند. (بنگرید به الفهرست، ص 140)
111. آیت الله سید احمد خوانساری در کتاب جامع المدارک می نویسد: صدر و ذیل این روایت متناقض است؛ اگر این‏گونه اعمال از نظر امام صادق(علیه‏السلام) حرام‏اند ـ و در دیگر روایات وارد شده از آن حضرت نیز به حرمت آن تصریح شده است ـ دیگر جایی برای یادآوری عملکرد فاطمیات نبود. (جامع المدارک، ج 5، ص14) 
آیت الله العظمی گلپایگانی نیز نوشته‏اند: «بسیار بعید است که بتوانیم جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین (علیه‏السلام) اختصاص دهیم، زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد، محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده اند؛ اگر چه این اعمال برای امام حسین (علیه‏السلام) جایز باشد، زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بیزاری نفوس مردم از آن عمل می‏شود.» (کتاب الطهاره الاول، ص 218)
112 . کسانی که در صددند از این روایت برای اثبات مدعای خود استفاده کنند خوب است به روایات متعددی که از امام حسین(علیه‏السلام) نقل شده و حضرت، زنان فاطمی را از گریبان چاک زدن و وارد کردن خراش به صورت، بعد از شهادتشان نهی‏کرده‏اند نیز توجه کنند:
چنانچه در لهوف و دیگر مقاتل معتبر آمده است، امام حسین(علیه‏السلام) در شب عاشورا به زنان حرم چنین فرمودند: «ای خواهرم ام کلثوم، و تو زینب و تو ای فاطمه و تو ای رباب! هر گاه کشته شدم، گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخن ناروا بر زبان جاری نکنید. (اللهوف، ص 141 ـ140) و در کتاب کامل الزیارت نیز از امام محمد باقر(علیه‏السلام) روایت شده که هنگامی که امام حسین(علیه‏السلام) در صدد کوچ از مدینه برآمدند، زنان بنی هاشم آمدند و به نوحه‏سرایی پرداختند، تا آن که امام حسین(علیه‏السلام) میانشان رفت و فرمود: «شما را بخدا سوگند، مبادا که [این] نافرمانی خدا و رسول باشد که از شما سر بزند.» (کامل الزیارات، ص195 ، ح275) که مراد آن حضرت لااقل خدش و شق جیوب و خمش وجوه را شامل می‏شود، چه رسد به قمه زنی و تیغ زنی.
لذاست که مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر الکلام درباره روایت خالد بن سدیر می‏نویسد: «استدلال به آنچه که در مورد فعل زنان فاطمی نقل شده است، متوقف بر آن است که عمل آنها بر غیر پدر و برادرشان باشد. و تمسک به این قول که «حضرت علی بن حسین(علیه‏السلام) بر عمل آنها علم داشته و در مقابل آن نیز سکوت نموده باشند؛ به نحوی که این سکوت، نشانه‏ای از رضایت آن حضرت از آن عمل داشته باشد»، از چنگ زدن به خارهای بیابان سخت‏تر است. (یعنی کندن خارهای بیابان با دست، از پذیرش این گفته‏ها آسانتر است.)» ( جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4، ص371)
113. کتاب‏العین، ج 7، ص 433
114. و یقال لطمت المرأه وجهها لطما من باب ضرب: ضربته بباطن کفها ( لسان‏العرب، ج 12، ص 542؛ مجمع‏البحرین، ج 6، ص 162)
115 . فرهنگ فارسی عمید.
116. خدش: خَدَشَ جلده و وجهَه: مزقه. و الخَدْشُ: مزْقُ الجلد، قلّ أَو کثر. یقال: خدَشَت المرأَه وجهَها عند المصیبه. (لسان‏العرب، ج 6، ص 292، ترجمه فارسی از فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش، نشر نی، چاپ چهارم،1383)

همین مطلب را در این آدرس هم ببینید: http://abarcooh.blogfa.com/post-27.aspx


نوشته شده در  چهارشنبه 92/8/22ساعت  1:44 صبح  توسط عزادار حسینی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
گزارش عضوکانون طلوع موسسه ازنوشته شدن وانتشارکتاب وCDدست پنهان(ن
انتشار نرم افزار و فیلم مستند نقد قمه زنی همراه کتاب+دانلود
فصل5کتاب دست پنهان/قسمت پنجم/سوءاستفاده دشمن ازقمه زنی
فصل5کتاب دست پنهان/قسمت چهارم/دلایل حرمت قمه زنی از منظر علما؟
فصل5کتاب دست پنهان/قسمت سوم/عشق،عقل،روش فقهی درقمه زنی
فصل5کتاب دست پنهان/قسمت دوم/پاسخ به شبهه سربه محمل کوبیدن
فصل5کتاب دست پنهان/قسمت اول/چراقمه زنی مصداق جزع ولطم نیست؟
چاپ ششم کتاب دست پنهان در دی ماه 1387در تیراژ چهل هزار نسخه منتش
اولین چاپ کتاب دست پنهان در سال 1386 با تیراژ صدهزار نسخه منتشر
شروع با بسم الله الرحمن الرحیم
[عناوین آرشیوشده]